سرویس تاریخ مشرق - در هفتم تیر ۱۳۶۰ در ساعت ۲۱ انفجار مهیبی در ساختمان مرکزی حزب جمهموری اسلامی در بهارستان روی داد که خیل عظیمی از یاران انقلاب و مقامات کشوری به شهادت رسیدند.
... حدود ساعت ۲۱ روز هفتم تیر ۱۳۶۰دو بمب بسیار قوی در محل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی منفجر شد، که بر اثر شدت انفجار قسمت هایی از ساختمان فروریخت و موجب شهادت ده ها تن از مقامات مملکتی و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی و چند تن از وزرا گردید.
در این بین عامل اصلی انفجار حزب جمهوری اسلامی یعنی محمدرضا کلاهی، توانست با فرار از مهلکه از کشور بگریزد و همچنان در خفا در کشورهای اروپایی زندگی می کند. در ابتدا گمان می رفت که او نیز در انفجار کشته شده اما پس از تحقیقات مشخص شد که عامل اصلی بمبگذاری خود کلاهی بوده است. محمدرضا کلاهی پس از پیروزی انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی خیابان پاستور شد و بعد با هدایت سازمان، به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد. او در حزب ارتقاء یافت و مسوول دعوتها برای کنفرانسها و میزگردها و جلسات شد. ضمن آنکه مسوول حفاظت حزب نیز شد. او بمب را با کیف دستی خود به داخل جلسه حزب جمهوری اسلامی واقع در نزدیکی چهارراه سرچشمه تهران انتقال داد و دقایقی قبل از انفجار، از ساختمان حزب خارج شد. پس از انفجار نیز مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان متبوع خود مخفی شد و نهایتا از طریق مرزهای غربی کشور به عراق منتقل شد.
تلاش منافقین برای ترور بهشتی
یکی از شخصیت هایی که در ابتدای انقلاب به خاطر القائات منافقین و روزنامه های چپ گرا همواره مورد تهمت و توهین بود، سیدمحمد بهشتی بود. آمریکایی بودن، مدافع غرب، توطئه چینی برای عزل بنی صدر و دهها اتهام دیگر در جامعه منتشر می شد اما بهشتی صبورانه با آنها برخورد می کرد و در نهایت دراوج مظلومیت شهید شد.
اما سازمان مجاهدین خلق برای ترور بهشتی بر این گمان بودند که وی بر روی امام خمینی نفوذ دارد و با کشتن او نظام با مشکل جدی رو به رو می شود. مسعود خدابنده، عضوجداشده منافقین در ۳۰ خرداد ۱۳۹۰ در یادداشتی در بی بی سی فارسی این برداشت را اینگونه بیان می کند:
"متاسفانه اشتباه محاسبه مجاهدین در مقابله با حکومت نه از این نقطه شروع شده بود و نه به این نقطه پایان یافت. شروع اشتباه محاسبه سیاسی مجاهدین تحلیلی بود که بواسطه آن از آغاز انقلاب جناح حاکم و مغز متفکر و رهبر این جناح را آیت الله بهشتی دانسته و آیت الله خمینی را هم اگر چه همنوع ولی بازیچه تحلیل های وی می دید. این تحلیل حالا می گفت حکومت پس از حذف بنی صدر یکپارچه شده و دیکتاتور واقعی کشور اکنون آیت الله بهشتی است. پس با زدن این سر (آیت الله بهشتی) رژیم سرنگون خواهد شد."
القای چنین ابهامات و انحرافاتی در اندیشه های ملیشیای منافقین و پس از آشوب های سی خرداد، سبب شد تا مقامات و شخصیت های انقلابی در تیررس ترور برنامه ریزی شده آنها قرار گیرند.
آیا مجاهدین توان ساخت بمب را داشتند؟
پیش از انفجار حزب جمهوری اسلامی هیچ گزارشی مبنی بر توانایی سازمان منافقین در ساخت بمب های کوچک و قوی وجود نداشت. بیشتر عملیات های ترور آنها چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن به وسیله سلاح گرم ، نارنجک دستی و بمب های دست ساز بود. با بررسی های دقیق تر حادثه تروریستی ۷ تیر مشخص می شود که بمب استفادهشده با آنکه حجیم نبوده اما قدرت تخریبی بالایی داشته و سقف کل سالن را پایین آورده است. از طرف دیگر، زمانی که تواناییهای فنی سازمان را در نظر گرفته می شود، به این مساله روشن می شود که هیچ عملیات مشابهی نیز در این سطح و حجم و پیچیدگی فنی توسط سازمان انجام نشده است. در واقع، توان فنی و عملیاتی سازمان به این اندازه نبود که یک بمب کوچک و به اندازه یک کیف دستی اما با قدرت انفجاری بسیار بالا را طراحی کند.
برخی معتقدند که نمی توان تمام مسئولیت حادثه را متوجه منافقین کرد و باید در پشت پرده از عناصری رونمایی کرد که به کمک سرویس های جاسوسی غربی و اسرائیلی، بمب را به داخل ایران منتقل کرده اند یا توسط عوامل نظامی فنی در کشور ساخته شده است. در واقع، در دو حادثه هفت تیر و هشتم شهریور سال ۶۰، مجریان عملیات از اعضای سازمان مجاهدین خلق هستند اما طراحی این عملیات برای بمبگذاری از عهده آنها خارج بوده است. از طرف دیگر، هر دوی این عملیاتها دارای یک نقطه اشتراک هستند و آن، استفاده از عناصر نفوذی است که در ساختار حزب جمهوری اسلامی و سازمان امنیت کشور نفوذ کرده بودند. علل این نفوذ هم نیاز به واکاوی و بررسی دارد. با توجه به این نکات، طراحی این عملیات به احتمال بسیار زیاد توسط سرویسهای جاسوسی غربی، آمریکا و اسرائیل صورت گرفته است؛ بمب توسط آنها ساخته شده و به وسیله عوامل نفوذی سازمان مجاهدین جاگذاری شده است. از طرفی، کارشناسان نیز بر این باورند یک بمب کوچک با این حجم تخریب گسترده و وحشتناک، از لحاظ تکنیکی بسیار پیچیده بوده است. پس میتوان گفت که بهطور حتم، آمریکا و اسرائیل با فناوریهای پیچیده آن روز این بمب و نقشه عملیاتی را طراحی و در اختیار عامل نفوذی سازمان مجاهدین قرار دادهاند.
اما سعید شاهسوندی از اعضای جدا شده منافقین در این زمینه به موضوع دست یابی منافقین به تسلیحات و مواد انفجاری در انبارهای اسلحه رژیم سابق اذعان می کند و می گوید: " واقعیت این است که بعد از پیروزی انقلاب و فتح پادگانها و مراکز لجستیکی نظام شاهنشاهی، بسیاری از امکانات در اختیار بسیاری نیروها و از همه مهمتر سازمان مجاهدین که نیروی متشکلی بود قرار گرفت و اینها هیچ کمبودی از لحاظ مواد انفجاری، اعم از نوع پلاستیک و نوعهای پیشرفته آن نداشتند. پادگانها پر از اسلحه و سلاح و مواد منفجره بود. من روزهای اول انقلاب خودم شاهد بودم که بسیاری از اینها را از گوشه و کنار میآوردند و همان بخش را که گفتم بخش و هسته اولیه اطلاعات همان موقع یکی از مسئولیتهایش سازماندهی این کارها و بستهبندی و جادادن آن در جاسازیهای مختلف در گوشه و کنار شهر و حتی در کوه و بیابان بود."
از این رو فرضیه های مختلفی در این باب مطرح است و سازماندهی بودن انفجار و نفوذ تا قلب حزب جمهوری اسلامی این ابهام را ایجاد کرده که دستگاه های اطلاعاتی دیگر کشورها نیز در انجام عملیات و برنامه ریزی برای آن دست اندرکار بودند.
چرا مجاهدین مسئولیت حادثه را نپذیرفتند؟
یکی از مسائل عمده درباره مسئولیت انفجار تروریستی ساختمان حزب جمهوری اسلامی و شهادت شخصیت های برجسته، این است که منافقین هرگز به طور رسمی مسئولیت انفجار را برعهده نگرفتند. دلیل اصلی آن نیز می تواند به خاطر فرار از پیامدهای آن در کشورهای غربی و آمریکایی باشد که در صورت پذیرش این مسئولیت وارد لیست گروه های تروریستی می شدند. با همه اینها در این سالها، از زبان سران سازمان، آنجا که سازمان مجاهدین میخواهد قدرتنمایی کند و نشان بدهد ما این کار را کردهایم، غیرمستقیم، اما صریح به این عمل اعتراف میکند. سعید شاهسوندی عضو سابق کمیته مرکزی سازمان مجاهدین میگوید که این انفجار توسط سازمان مجاهدین خلق طراحی و اجرا شده است و او و گروه دیگری که در جریان انجام این عملیات قرار داشتهاند در آن شب بیسیم سپاه را شنود میکردند تا از میزان موفقیت عملیات مطلع شوند.
بعد از سقوط رژیم بعثی صدام در عراق، نوارهای فیلمبرداری شده از ملاقات ها و مذاکرات فوق سری رجوی با مقامات اطلاعاتی و امنیتی این رژیم کشف شد و تعدادی از آنها در اروپا منتشر گردید. از جمله متن مکتوب پنج ملاقات رجوی طی سال های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ میلادی به همراه سی دی تصویری و صوتی آن در سال ۱۳۸۳ در قالب یک کتاب به ضمیمه سی دی ، در لندن انتشار یافت. مسعود رجوی در یکی از این ملاقات ها صریحاً در مورد مسئولیت سازمان در انفجار هفتم تیر سخن می گوید. وی در دیداری با سپهبد طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان کل اطلاعات عراق در سال ۱۹۹۹ میلادی (۱۳۷۸ شمسی) هنگام اشاره به سوابق روابط قبلی با آمریکا و فرانسه چنین می گوید: " همانگونه که اطلاع دارید من در سال های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ در پاریس بودم، در آن سال ها ... به ما تروریست نمی گفتند، هر چند که کاخ سفید و کاخ الیزه می دانستند، با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم، می دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد ... آنها می دانستند و خوب هم می دانستند، ولی صفت تروریست هم به ما نزدند."
لازم به ذکر است که ضبط تلویزیونی این جلسه و سایر مذاکرات رجوی و مقامات امنیتی رژیم بعث عراق به طور مخفیانه و توسط سرویس اطلاعاتی عراق صورت پذیرفته است که پس از تصرف آرشیوهای فوق سری مراکز اطلاعاتی به دست گروهی از مردم و نیروهای مبارز عراقی کشف شد. آن بخش از نوارهای منتشره در لندن توسط یک نماینده برجسته پارلمان اروپا به نام بارونس اِما نیکلسون از عراق خارج شده و در اختیار ناشران آن قرار گرفته است.
از این رو این انحراف تاریخی از واقعه به صورت تعمدی صورت گرفته تا منافقین در کشورهای غربی از تعقیب مصون بمانند.
در کنار این می توان از شبهاتی گفت که روز قبل و ساعت های پیش از انفجار حزب جمهوری اسلامی پیش آمده بودند. اینکه برخی از مقامات شب قبل از حادثه به دلایلی معذور برای حضور در جلسه بودند و تعدادی نیز پیش از انفجار مکان حزب را ترک کرده بودند. برخی تعمدا قصد داشتند تا با ایجاد چنین شبهاتی و اتهام زنی به برخی مقامات ارشد کشور، مسیر تحقیقات را منحرف سازند که در نهایت نیز با کشف سرنخ هایی از کلاهی و سازمان مجاهدین، مشخص شد این انفجار با هدایت آنها صورت گرفته است.